سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمندان در میان مردم، مانند ماه شب چهارده در آسمان اند که بر دیگر ستارگان پرتو می افکند [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :4
بازدید دیروز :0
کل بازدید :5658
تعداد کل یاداشته ها : 3
103/2/14
1:4 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
مانی نیکزاد[3]
سلام به همه مجانین شاید الان کنار معشوقت نباشی اما حتما تاحالا معشوق داشتی آره خب حس قشنگیه کی میتونه توصیفش کنه؟ شاید فقط خودت آره فقط خود خودت چون واسه هرکس یک رنگ خاصیه امیدوارم بتونم تصویر کوچکی رو ترسیم کنم نا تبسمی روی لبت نقش ببنده شایدم اشک تو چشمت جمع بشه

خبر مایه

میبوسمت میگی خداحافظ

این قصه از اینجا شروع میشه

من بغض کردم تو چشمات خیسه

دست دوتامون داره رو میشه

تو سمت رویای خودت میری

میری و من چشمامو می بندم

ما خواستیم از هم جدا باشیم

پس من چرا با گریه میخندم ؟

میبینمت میری ولی میری نمیبینی

می بوسمت از من ولی دستاتو میگیری

 

"چقدر تنهایی بده بگو حال توام اینه ؟

اگه این عشق کشته شده پای توام گیره

قول داده بودم به مرور زمان خوب شم

یکم انصاف داشته باش نزار خورد شم

ببین شاید الان بگی تقصیر ما نیست

این داستان عشق تو تقویم تاریخ

ولی مگه میشه این همه خاطره رو گور کرد

و بعد نشست فقط فاتحشو خوند

نه نمیتونم توی کتم نمیره

مگه میشه عشق یک شبه عقب بشینه

بدون خالیه جات تا که تو پرش کنی

واسه آدمی که یک عمر تو بتش بودی

من که هرکاری کردم که نری یه وقت

نه نمی دونم چرا یهو زدی بهم من عاشقتم

اینو انکار نکن مثل فیلمی که هیچوقت اکران نشد"

 

تو فکر میکردی بدون من

دلشوره از دنیای ما میره

اینجا یکی همدرد من میشه

اونجا یکی دستاتو میگیره

گفتی که میتونی بری اما

بغض تو دستاتو برام رو کرد

ما هردو از رفتن پشیمونیم

جون دوتامون زودتر برگرد

میبینمیت میری ولی میری نمیبینی

میبوسمت از من ولی دستاتو میگیری


  

ابزار چت روم

چت روم